20 سال بعد از پایان تمدن مدرن انسان ها بدنبال فراگیر شدن یک گونه عفونت قارچی، مردی بنام جوئل مامور می شود تا دختری 14 ساله بنام اِلی را از محدوده قرنطینه به بیرون قاچاق کند. طولی نمی کشد که این دو باید برای زنده ماندن در دنیای خشن و وحشتناک خارج از محدوده ی امن، به یکدیگر تکیه کنند...
داستان یک مامور موساد که اولین ماموریت خود را به عنوان هکر کامپیوتر در شهر زادگاهش تهران آغاز می کند.
این سریال داستان کاترین کبیر از جوانی تا ازدواج با امپراتور پیتر و ماجراهایی که در این دوران اتفاق افتاده تصویر می کشد.
این سریال درباره یک کمدین بلندپرواز به نام "دونی" است که در گذشته مورد سوء استفاده قرار گرفته و زندگی اش که در اثر آزار و اذیت های زنی به نام "مارتا" به کابوسی ترسناک تبدیل می شود.
این سریال جنبهای از رم را بررسی میکند که هرگز گفته نشده است: خون و ورزش در دنیای تماشایی، پیچیده و البته فاسد ورزشهای گلادیاتوری در روم باستان، جایی که ورزش، سیاست و تجارت با هم تلاقی میکنند.
مرکزیت سریال بر روی دختر جوان و زیبایی به نام کریستین بنا شده است. کریستین دانشجوی سال دوم وکالت، به عنوان کارآموز در یک شرکت معتبر مشغول به کار است. کریستن تمام تلاش و تمرکزش را بکار گرفته تا بتواند لیاقت و شایستگی خود را اثبات کند تا به جایگاهی قابل قبول در شرکت دست یابد، اما آشنایی کریستین به واسطه یکی از همکلاسی هایش با روشی از کسب درآمد، او را وارد دنیای پرهیجان آن کار می کند. روش کار به اینصورت می باشد که دختران جوان در ازای دریافت مبالغ هنگفتی وارد رابطه عاطفی و جنسی با مردان و مشتریانشان میشوند...
داستان در دهه 80 میلادی در شهر ساحلی لانگ ایلند اتفاق می افتد. پس از ناپدید شدن یک پسر جوان، تحقیقات برای پیدا کردن او آغاز میشود. خانواده، دوستان و پلیس محلی همگی درگیر معمای گم شدن این پسر هستند. اهالی شهر بعد از مدتی متوجه می شوند دولت، نیروهای ماورای طبیعی و یک دختر کوچک در گم شدن پسر دست داشته اند...
هنک مودی نویسنده ای که بعد از چاپ کتاب اول خودش دیگر نتوانست کتابی چاپ کند و همچنین یک زندگی عشقی داغون هم دارد که حاصل آن یک دختر نوجوان به نام بکا است.هنک با این که یک خانوم باز قهار است ولی بازهم نمیتواند از دوست دختر و مادر بچه ی خود دل بکند!
تصور کنید در میانه های یک روز عادی هستید. سر کار رفتید، در پاساژ مشغول خرید هستید. در خانه خود، ماشین، هواپیما یا هر وسیله نقلیه دیگری نشسته اید ناگهان 2 درصد از جمعیت مردم جهان از روی زمین ناپدید میشوند. نه بخاطر حادثه ای طبیعی. نه حمله تروریستی. نه کُشتاری و نه چیز دیگری. فقط فضای خالی از انسانهایی باقی میماند که تا لحظاتی پیش وجود داشتند اما حالا دیگر نیستند. از سلبرتی و رهبران سیاسی گرفته تا رهبران دینی، همسایه شما، پدرتان، فرزندتان. هیچکس دلیل آنرا نمیداند. چگونه خود را با شرایط جدید وفق میدهید؟ به چه آدمی تبدیل خواهید شد؟ حالا 3 سال از آن واقعه Rapture مانند گذشته (در فرهنگ مسیحی اعتقاد بر ایناست که در آخرالزمان گروهی از مردم که معتقد به مسیح هستند ناگهان ناپدید شده و به دیدار خداوند رفته و راهی بهشت میشوند. انسانهای باقی مانده بروی زمین یک سال دچار انواع و اقسام بلایای طبیعی میشوند. پس از یکسال کُفاری که همچنان زنده مانده اند راهی جهنم میگردند. ) مردم شهر "میپل تاون" نیویورک همچنان درگیر آن هستند که بدانند چه بلایی سر عزیزانشان آمده. برخی از آنها خانه و کاشانه خود را رها کرده و به فرقه ای بنام "بازماندگان گناهکار" پیوسته اند. فرقه ای که اعضایش باید روزه سکوت بگیرند، لباسهای سفید بر تن کنند، هنگام حضور در محیط عمومی سیگار بکشند . وظیفه اصلی اعضای گروه یک چیز است: " نظاره کردن مردمانی که عضو گروه نیستند و انتظار برای پایان دنیا! "
داستان سریال فلش در مورد بری آلن است، کسی که بعد از انفجار در آزمایشگاه S.T.A.R و قرار گرفتن در معرض ذرات شتاب دهنده به کما میرود. چند ماه بعد از کما بیرون میآید و متوجه سرعت و قدرتی عجیب درون خود میشود که این امکان را به او میدهد تا در سنترال سیتی مثل یک فرشتهی نگهبان که قابل رویت نمیباشد، حرکت کند...