"جو آرمسترانگ" و "شین دیویدسون" بار دیگر با یکدیگر تیمی را تشکیل می دهند تا با یک تروریست و گروه نینجایش مبارزه کنند .
يک مأمور پليس امريکايي - ايرلندي به نام «تري نونان» (پن)، پس از ده سال دوري به محله سابق خود-«آشپزخانه ي شيطان» در نيويورک - باز مي گردد. او قصد دارد در يک گروه تبهکاري ايرلندي تبار به سرکردگي «تامي فلانري» (هريس)، برادر دوست قديمي خود، «جکي» (اولدمن)، نفوذ کند...
دانشمندي به نام «پيتن و ستليک» (نيلسن) روي فرمول تهيه ي نوعي پوست مصنوعي کار مي کند. تبهکاران آزمايشگاه «پيتن» را منفجر مي کنند، اما او که به طور معجزه آسايي از مرگ نجات يافته و بر اثر سوختگي ناشي از انفجار سخت کريه المنظر شده، با تهيه ي نقاب هايي از پوست مصنوعي در پي گرفتن انتقامي سخت بر مي آيد.
کارل و جیمز دو رفتگر هستند. آن ها روزی در سر کار خودشان در یکی از سطل های آشغال یک جسد را پیدا می کنند و دردسرهایشان آغاز می شود...
مارک پسری باهوش اما خجالتی است که به تازگی به آریزونا آمده است. والدینش یک رادیوی کوتاه برد به او داده اند تا بتواند با رفقایش صحبت کند، اما او از این رادیو استفاده متفاوتی می کند...
یک مامور مقرراتی اف بی آی باید از یک عضو مافیا با قلبی از طلا که تحت برنامه محافظت از شاهدین قرار دارد مراقبت کند...
زمانی که سه دوست از هنگ کنگ فرار می کنند تا بتوانند زندگی ای جنایتکارانه را آغاز کنند، یک اتفاق دلخراش برایشان رخ می دهد که زندگی و رابطه دوستی شان را در خطر می اندازد...
جیمی بلیت مسابقات جهانی را به دست میآورد اما نمیتواند به آنجا برسد زیرا دوران زندان خود را میگذراند. او به نحوی موفق به فرار می شود و هویت بارنی، یک مدیر تبلیغات را به دست می گیرد....
یک خلبان جوان می فهمد که شرکت حمل و نقل هوایی که در آن مشغول به کار شده در واقع زیر نظر CIA هست و در جنگ ویتنام شرکت دارد...