با زیرنویس چسبیده
«جوزي ويلز» (ايست وود)، مزرعه دار اهل ميزوري، براي گرفتن انتقام از بين رفتن خانه و خانواده اش به دست سربازان شمالي طي جنگ هاي داخلي امريکا، به نيروهاي جنوبي ملحق مي شود و پس از سال ها نبرد حاضر نمي شود به «تريل» (مکيني)، مردي که مسبب نابودي خانواده اش شده بود، تسليم شود...
"بوفالو بیل" تصمیم دارد نمایش خود از غرب وحشی را به زودی آماده کند و "رئیس سیتینگ بول" می پذیرد در نمایش او ایفای نقش کند.اما او انگیزه پنهانی برای خود دارد که پای رئیس جمهور و "ژنرال کاستر" را به میان می کشد...
"تام لوگان" سارق اسب است."دیوید برکستون" گله داری بزرگ تعداد زیادی اسب و یک دختر زیبا دارد که ارزش ربوده را دارند.اما او به تازگی "لی کلایتون" بدنام را استخدام کرده تا سارق اسبها را یکبار برای همیشه پیدا کند...
در اوایل قرن بیستم، تعدادی از متهمان هنگام جابجایی موفق به فرار شده اند و یکی از آنان "زک پروو" است که در اواخر قرن نوزدهم به زندان فرستاده شد.او به همراه شش نفر دیگر فرار می کند تا انتقامش از کلانتری که او را دستگیر کرده و مسئول مرگ همسرش است بگیرد...
با دوبله فارسی
قطاری حامل تجهیزات دارویی و واحد کوچکی از ارتش آمریکا در کوههای راکی حرکت می کند. در میان مسافران فرماندار منطقه، کشیش، پزشک و مارشال ایالات متحده است که یک زندانی را همراه خود دارد. اما هیچ چیز در قطار آنطور که به نظر می آید نیست و...
"جو تنکس" کلاهبرداری حرفه ای به "بیل" دورگه و "لوسی" ساده لوح می پیوندد تا سیصد هزار دلار از سرگرد "کبوت" سرقت کنند. نقشه استادانه آنها مملو از دروغ است اما "جو" به نظر می رسد همیشه می داند چه کار می خواهد انجام دهد...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
«تاکور» (کمار)، پليسي بازنشسته که «جبار سينگ» (خان) خانواده اش را قتل عام کرده و دست هاي خودش را بريده است، دو ماجراجو، «ويرو» (دهارمندرا) و «جايديو» (باچان)، را به کار مي گيرد تا تبهکار مخوف را بيابند...
پس از وقوع یک زمین لرزه،سه برادر تکه ای طلای گرانبها که ارزشی معدل هزاران دلار دارد پیدا می کنند.اما ثروت بادآورده آنها مشکلات بسیاری به وجود می آورد تا اینکه آنها تصمیم می گیرند طلا را به دو راهزن بدهند...
با زیرنویس چسبیده
یک متصدی بار آمریکایی به همراه دوست دختر خود وارد دنیای تبهکاران مکزیکی می شوند تا جایزه ای یک میلیون دلاری را به دست بیاورند...
با زیرنویس چسبیده
سال ۱۸۷۴. «بارت» (ليتل)، کارگر سياه پوست راه آهن، به دليل حمله به يک سفيد پوست محکوم به اعدام مي شود. «هدلي لامار» (کورمن)، وکيل دعاوي که درمي يابد خط آهن بايد از وسط شهر «راک بريج» عبور کند، براي تخليه ي شهر و تصاحب زمين هاي آن با فرماندار (بروکس) تباني مي کند تا براي تضعيف روحيه ي مردم شهر، «بارت» را به عنوان کلانتر به آن جا بفرستد.