چندین یاکوزا از توکیو به اوکیناوا فرستاده می شوند تا به پایان دادن به جنگ باند کمک کنند. جنگ تشدید میشود و سرگردانهای توکیو تصمیم میگیرند در ساحل استراحت کنند...
با زیرنویس چسبیده
در اواسط قرن نوزدهم، «ايدا» (هانتر)، زن اسکاتلندي لال و دختر کوچکش «فلورا» (پاکويين)، به زلاند نو فرستاده مي شوند تا طبق قرارهايي که پدر «ايدا» گذاشته، او با «استوارت» (نيل)، زمين دار محلي ازدواج کند. «استوارت» از همان آغاز نظر خوشي به پيانوي بزرگ «ايدا» ندارد. در حالي که «جرج» (کايتل)، مباشر «استوارت» درخواست مي کند تا «ايدا» به او درس پيانو دهد و «استوارت» نيز رضايت مي دهد.
«ديو کاويک» (کلاين) که يک آژانس کوچک کاريابي را مي گرداند، شباهت غريبي به رئيس جمهور ايالت متحد دارد و هر از گاه در جشن هاي خيريه ي محلي، براي خنده، اداي او را در مي آورد. وقتي «رئيس جمهور بيل ميچل» (کلاين) سکته مي کند، از «ديو» خواسته مي شود که نقش او را بازي کند...
مسينا، سيسيل. «دون پدرو» (واشينگتن) و مردانش پيروز مندانه از جنگ باز مي گردند. دوستان نزديک «دون پدرو»، «کلوديو» (لنرد)، «بنديک» (برانا) و برادر ناتني «دون»، او را هم راهي مي کنند. «بي يتريس» (تامپسن)، خواهرزاده ي فرماندار مسينا و «بنديک» به هم قول مي دهند که هرگز ازدواج نخواهند کرد. او «دون پدرو» با توطئه چيني مي کوشد اين دو را دل باخته ي هم کند...
با زیرنویس چسبیده
در شهر توکیو تاکو میروساکی سایه زنی آشنا را در طرف روبروی خود در ایستگاه قطار میبیند. او در شهر کوچی در فاصله زمانی 2 ساعته تاکو در یک رستوران کار میکرد، یک روز او از طرف یکی از دوستان خود که یوتاکا نام داشت تماسی دریافت کرد و…
سایگون، دهه ی 1950 «مویی» ده ساله (سان لو) از دهکده ی خود به شهر آمده و در خانه ی یک خانواده ی طبقه ی متوسط پیشخدمتی میکند. تنها ممر درآمد خانواده از حجره ی کوچک نخ ریسی مادر تأ مین میشود. پدر نیز آدم بی کاره ای است که تا به حال سه بار پس انداز خانواده را برداشته و ناپدید شده است...
«جون پرل» (مسترسن)، زن جوانی است که از لحاظ روانی مشکلاتی دارد و با برادرش، «بنی» (کویین) زندگی می کند. «جون» پس از آشنایی با «سام» (دپ)، پسر عموی یکی از دوستان «بنی»، به او دل می بندد. «سام» نیز، برخلاف میل «بنی» به «جون» علاقه پیدا کرده است. سرانجام «بنی» و «جون» نقشه ی فراری می کشند...
با زیرنویس چسبیده
«ديويد» (هارلسن) و «دايانا» (مور) زن و شوهر جواني هستند که دل باخته ي يکديگر هستند و دچار مشکلات مالي شده اند. اين دو به اميد به دست آوردن پولي که نياز دارند به لاس وگاس مي روند، اما به مقصود خود نمي رسند. تا اين که با مرد ميانسال باوقاري آشنا مي شوند که نامش «جان گيج» (ردفورد) است و به زوج جوان پيشنهاد عجيبي مي کند...
"وین دوبی" عکاس خجالتی پلیس،جان "فرانک میلو" رئیس گروههای مافیایی را نجات می دهد."میلو" که اصرار دارد دوست او شود،همراهی "گلوری" یکی از کارمندانش را به او پیشنهاد می کند."وین" در وضعیت سختی گرفتار می شود و...