داستان فیلم در مورد روح یک زن است که سعی دارد به هر نحوی شده رابطه دوست پسر سابقش را با یک دختر جدید به هم بزند...
با زیرنویس چسبیده
«اسکار» پسربچه ترسوی ۱۲ ساله در آرزوی انتقام است. او عاشق «الی» میشود که دختر منحصر بفردی است. این دختر از نور خورشید و همینطور خوردن غذا دوری می جوید. الی به اسکار توانایی انتقام میدهد اما وقتی پسر متوجه میشود که او باید برای زنده ماندن خون بقیه را بمکد در دو راهی انتخاب قرار میگیرد.
با زیرنویس چسبیده
ویل هیز مرد سی ساله ای است که در منهتن نیویورک زندگی می کند . او یک دختر ده ساله به اسم مایا دارد و از همسرش طلاق گرفته است . دخترش مایا سوالهای زیادی از او در مورد زندگی قبل از ازدواجش دارد و دوست دارد بداند والدینش چگونه با هم آشنا شده و به هم علاقمند شده اند . داستان ویل از سال 1992 شروع شده که بعنوان یک سیاستمدار بلند پرواز به نیویورک رفته تا در مبارزات حزبی فعالیت کند . در آنجا او با دوست صمیمی اش راسل آشنا می شود که از لحاظ سیاسی با یکدیگر هم عقیده هستند و همچنین در مدت این سالها با سه زن با خصوصیات اخلاقی بسیار متفاوت در ارتباط بوده است . ویل می کوشد تا ...
لازنس ودرهولد یک پروفسور است که در دانشگاه تدریس می کند اما حال روحی وی بسیار بهم ریخته است و کاملا در افسردگی سیر می کند ! اما با ورود افراد مختلف به زندگیش که یکی برادر مفت خور ناتنی اش است ! و دیگری شاگرد سابقش به نام جانت که اکنون یک دکتر است و قصد دارد تا استاد سابقش را درمان کند و البته دختر عچیب و غریب پروفسور به نام ونسا که افکار خود را دارد , زندگیش در یک مسیر تازه قرار می گیرد...
: “پییر” رقصنده ای حرفه ای که از عارضه قلبی خطرناکی رنج می برد، در انتظار عمل تعویض قلب است که شاید زندگی دوباره به وی ببخشد، او کاری به جز نگاه کردن به مردم پیرامون خویش از بالکن آپارتمانش در شهر پاریس ندارد...
“ایوان” مردی است که از طریق نوشتن متن خداحافظی برای آنهایی که قصد خودکشی دارند، امرار معاش می کند. اما وقتی عاشق خواهر یکی از مشتریان خود می شود همه چیز به هم می ریزد...
فیلم در آینده ای نزدیک اتفاق می افتد که جهان تماماً حکومت نظامی شده و توسط مامورهای شرکت های ابرقدرت کنترل می شود. در این بین سه نفر جان خود را به خطر می اندازند تا به این نظام رخنه کنند...
نيويورک، سال 1994، نوجواني تنها ونااميد از زندگي، «لوک شاپيرو» (پک) در آخرين تعطيلات پيش از آغاز تحصيلات دانشگاهي به فروش مواد مخدر مشغول است. يکي از مشتريان «لوک» دکتر هيپي پا به سن گذاشته اي به نام «جف اسکوايرز» (کينگزلي) در عوض پرداخت پول روان درماني او را به عهده گرفته است. خيلي زود «جف» به نام دختري «اسکوايرز»، «استفاني» (ترلبي) دل مي بازد و زندگي اش در مسير تازه اي مي افتد.
یک سفر جاده ای از طریق لوئیزیانا، سه غریبه را که در ابتدا با احساس تنهایی دور هم جمع شده بودند، متحول می کند.