«برنار کودری» (دوپاردیو) با همسرش «آرلتی» (باومگارتنر) و فرزندشان، در دهکده ای نزدیک گرنوبل زندگی می کند. او هیچ گاه درباره ی رابطه اش درزمان پیش از ازدواج، با زنی به نام «ماتیلد» (آردان) چیزی به «آرلتی» نگفته است. تا این که «ماتیلد» با همسرش «فیلیپ بوشار» (گارسن) درهمسایگی آنان ساکن می شوند...
یک مرد مسن مرموز درخواست می کند که عروس را ببوسد. ارواح آنها جای خود را عوض می کند و روح عروس را در بدن بیمار پیرمرد محبوس می کند تا اینکه او بوسه را برگرداند...
هنگامی که شرکت اتوبوس رانی کمبود پرسنل دارد، این بازرس بلیک است که ایده درخشان استخدام رانندگان زن را مطرح می کند...
حنیفه از دانشکده بهداشت فارغ التحصیل شده و در بیمارستان شهر برای پرستار شدن شروع به کار کرده و به همراه خواهر متضاد خودش خدیجه ، در یک شهر محافظه کار در حال زندگی کردن هستند . هر اندازه که حنیفه خجالتی و درونگرا است خدیجه به همان اندازه شیطون ، حرف گوش نکن و خودسر است . در حالیکه حنیفه از روی عشقش به ادبیات به شکل پنهانی یک دفتر شعر به همراه دارد ، خدیجه در حد فراموش کردن همه آدم های اطرافش مجذوب آهنگ خواندن است . یک روز تارِک پسر قائم مقام جدید به مرکز شهر می آید و زندگی هر دو خواهر از آن روز به بعد به طور کلی عوض میشود …
با زیرنویس چسبیده
با نزدیک شدن به تعطیلات عید پاک، زنی دوباره دستبند برکتی را پیدا می کند که به بازیابی ایمان او و تجدید اعتقاد به عشق کمک می کند...
هنگامی که یک ساقدوش حرفه ای یک عروسی پرمخاطب را رزرو می کند، باید هویت واقعی خود را نه تنها از جشن عروسی بلکه از خبرنگار خوش تیپی که مراسم را پوشش می دهد مخفی نگه دارد...
یک متخصص زیبایی نیویورکی که با یک معلم علوم اشتباه گرفته می شود، پیشنهاد کاری آموزش به فرزندان یک دیکتاتور در اروپا را دریافت می کند و...