مایکل چپمن ، یک بار ستاره تلویزیون کودک بود . اما وقتی بزرگ شد ،نمیتوانست کار کند . بنابراین او و برادرش، اِد اداره استعداد خود را که متضمن اقدامات کودک است، شروع می کنند ...
یک دختر وقتی پدرش در جنگ دوم بوئر میجنگد، در یک مدرسه علمیه اختصاصی دخترانه رها میشود. بعداً، هنگامی که او مرده فرض می شود، او مجبور می شود خدمتکار شود.
وقتی یک خانواده 4 نفره از بالتیمور به مزرعه ای در روستایی ویرجینیا نقل مکان می کنند، یک کولی رها شده را قبول می کنند. سگ همراه و محافظ پسر می شود و به او کمک می کند تا با زندگی روستایی سازگار شود...
توماس، پسر 11 سالهای که در دنیای فانتزی خود زندگی میکند، باید از دانش عظیم هیولایی خود برای مبارزه با معلم انگلیسی جدیدش استفاده کند: زنی شرور که در واقع یک هیولای بچهخوار است...
قرن بیستم تقریبا در گوشه و کنار است. در زمستان ، سن پترزبورگ به یک سرزمین عجایب مانند یک افسانه تبدیل می شود که رودخانه ها و کانال های یخ زده به عنوان جاده های یخی و شلوغ با اسکیت بازها و بازارها عمل می کنند...
سرپرستی پسر جوانی که به تازگی یتیم شده است، به مادربزرگ اش داده می شود، ولی این مادربزرگ متعجب می شود وقتی متوجه می شود که قادر است دوست خیالی نوه اش را ببیند، که یک جادوگر فرانسوی به نام بوگوس است ...
“کارل” نه ساله از بیماری سل رنج برده و می داند که بزودی خواهد مرد.اما برادر بزرگترش “جاناتان” تلاش می کند او را دلداری داده و قول می دهد یک روز یکدیگر را در شهری جادویی در آنسوی ستاره ها خواهند دید.”جاناتان” در یک آتش سوزی جان خود را از دست داده و “کارل” مدت کمی بعد از آن می میرد.آنها یکدیگر را در آن شهر ملاقت می کنند …
دهکدهاى کوچک در ساسکس انگلستان. دخترى نوجوان و پرشور به نام « ولوت براون » ( تیلر ) با پسر جوانى به نام « مى » ( رونى ) که قبلا سوارکار بوده آشنا مىشود. او از « مى » کمک مىخواهد تا اسبى را که در بخت آزمایى برده براى شرکت در مسابقه ى « گراند نشنال » آماده کنند.