با زیرنویس چسبیده
«جس» (هاچرسن) خودش را براي مسابقه ي دو مدرسه آماده مي کند. اما تنها کسي که مي تواند از او جلو بزند دختري تازه واردي به نام «لزلي» (راب) است. آن دو پس از مدتي با هم دوست مي شوند و مکاني اسرار آميز را در جنگل به نام «ترابيتيا» در نظر مي گيرند و خود را شاه و ملکه ي آن جا مي نامند...
"بانو ترمین" به عصای سحرآمیز پری مهربان دست پیدا کرده و بوسیله آن به زمانی که "سیندرلا" کفشهای شیشه ای را به پا می کند، بازمی گردد. او کفشها را به پای یکی از خواهران او "آناستازیا" کرده و حافظه شاهزاده را از خاطرات "سیندرلا" پاک می کند و...
برادر و خواهری پس از پیدا کردن جعبه ای اسرار آمیز متوجه قابلیتهای ویژه ای در خود می شوند.به سرعت آنها،پدر و مادرشان و حتی معلمشان وارد دنیای جدید و عجیبی می شوند و...
دهه 80، در کشور انگلستان پسر جوانی به نام ویل پرادروف در میان گروهی مذهبی که دور از اجتماع زندگی میکنند بزرگ میشود. در این گروه تلویزیون و موسیقی شدیدا ممنوع است اما هنگامی که ویل برای اولین بار فیلمی به نام «رامبو : اولین خون» را میبیند، افکارش کاملا دگرگون میشود و تصمیم میگیرد به همراه یکی از اشرار مدرسه به نام لی کارتر به ارتش ملحق شود تا حماسه رزمی خود را بسازد.
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
«لري ديلي» (استيلر) کاري را به عنوان نگهبان شب موزه ي تاريخ طبيعي قبول مي کند اما در نخستين شب نگهباني اش در مي يابد که چه کار مشکلي دارد: شب که فرا مي رسد يک طلسم مصري، اشيا و فيگورهاي مومي را زنده مي کند!....
«اراگون» نوجوان اژدها ران است، منجی مردم سرکوب شده ی سرزمینی که «شاه گالباتوریکس» خبیث و جادوگر شرورش، «دورزا» بر آن حکم می رانند. «اراگون» هم راه با مرشد و مربی اش، «بروم» و اژدهای باوقارش «سفیرا» ، در دل آن سرزمین می رانند و مبارزه می کنند…
ویلبور، خوکی است که ترس از این دارد در آخر کار ممکن است جای او روی میز غذاخوری انسان ها باشد . او سعی میکند با کمک دوست عنکبوتش شارلوت از این اتفاق جلوگیری کند...
گروهی از بچه هایی که زیر سن قانونی می باشند در حالی که فصل زمستان است و همه جا برف بندان، وارد فرودگاه بین المللی هوور می شوند و کریسمس خود را آنجا جشن می گیرند...
پدربزرگ آرتور مدتهاست گم شده. آرتور به دنبال اوست و از روی علائم به جا مانده متوجه می شود که او در سرزمین مینی مویهاست. مینی مویها (The Invisibles) موجودات کوچکی هستند که با ذره بین هم دیده نمی شوند…
داستان در مورد دو همسایه می باشد که یکی از آنها برای تعطیلات کریسمس خانه اش را تزئین می کند و مهمانی بزرگی در خانه خود راه می اندازد و……