با دوبله فارسی
جمال یک کارگر سطح پایین است که در یک پارک تفریحی کهنه و قدیمی کار می کند اما اتفاق جالبی برای او رخ می دهد او پس از افتادن در یک خندق متوجه می شود که به سالها قبل یعنی سال ۱۳۲۸ میلادی بازگشته است...
با زیرنویس چسبیده
«سر ویلیام مکور دل» (گامبن) و همسرش، «لیدی سیلویا» (اسکات تامس)، زوج ثروتمند بریتانیایی، تعداد زیادی از دوستان، نزدیکان و خویشان خود را برای یک هفته شکار و استراحت، به ملک اربابی شان دعوت می کنند. تعدادی پیشخدمت زن و مرد هم مشغول پذیرایی و در ضمن شاهد ماجراهای مهمانان هستند...
با زیرنویس چسبیده
«هال لارسن» (بلک) آدم زن باره ي نفرت انگيزي است که به توصيه ي پدرش در جست و جوي زني ايده آل و رؤيايي در کلوپ هاي شبانه ول مي چرخد؛ ولي با هيپنوتيسمي مسخره ذائقه اش تغيير مي کند و به جاي ظاهر و فيزيک زنان متوجه «زيبايي درون» شان مي شود...
«هوبرت» (ژان رنو) یک پلیس فرانسوی خشن است. بعد از اینکه بخاطر روش هایش به مدت ۲ ماه از کار برکنار می شود، به ژاپن میرود. او در آنجا هم کلاسی سابقش را بهمراه دختر خردسالش می بیند، که هرگز از بدنیا آمدنش هم خبر نداشته است...
خانواده ای به روستایی دور افتاده نقل مکان می کنند تا مسافرخانه ای کوهستانی را اداره کنند، اما مشتریان آنها دچار سرنوشت عجیب و وحشتناکی می شوند...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
هیولاها قدرت شهرشان را با ترساندن کودکان افزایش می دهند. اما آنها به طرز وحشتناکی از این می ترسند که توسط بچه ها آلوده شوند. از این رو وقتی یک بچه وارد شهرشان میشود، اختلال بزرگی در شهر به وجود می آید و ...
سال 1965. یک مادر تنها، با رویای نویسنده شدن، تک پسری 15 ساله دارد، و در همین حین باید با شوهر سابقش که مردی معتاد است نیز سر و کله بزند...
یک مشاور زن که متاهل می باشد به همراه یک مرد متخصص افسرده تلاش می کنند تا مشکلات زناشویی یک زوجی که به دردسر افتاده اند را حل کنند...
"امیلی لینداستورم"، نوازنده با استعداد چهارده ساله ویولن است. حالیکه دوستان امیلی در کمپ تابستانی هستند، او تمام وقتش را صرف تمرین برای یک اجرای بزرگ می کند. او همچنین در محله برای خود کاری دست و پا کرده و به ازای پنجاه سنت، راز دیگران را حفظ کرده و نزد خود نگه میدارد...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
دو سارق بانک، «جو» (ويليس) و «تري (تورنتن)، به طور اتفاقي با زن سرخورده ي خانه دار، «کيت ويلر» (بلانشت) برخورد مي کنند و هر دو به او دل مي بازند...