با زیرنویس چسبیده
« ادى تيلر » ( فاندا ) به دليل سرقت به زندان مىافتد و پس از آزادى سوگند مىخورد كه از راه راست منحرف نشود. او با « جون گراهام » ( سيدنى ) ، ازدواج مىكند. اما سايهى سنگين گذشته ، آنان را رها نمىكند.
با زیرنویس چسبیده
با زیرنویس چسبیده
یک نمایش نامه نویس درون گرا مظنون به قتل است، تا اینکه زنی که در همسایگی او زندگی می کند، برای بی گناهی او شهادت می دهد. اما مدتی بعد این زن هم به او مشکوک می شود...
با زیرنویس چسبیده
"لئونا استونسون" بیمار بوده و در تختخواب خود بستری است.یک شب که منتظر بازگشت همسرش با خانه است،بطور اتفاقی گوشی تلفن را برداشته و مکالمه دو مرد که نقشه قتلی را طراحی می کردند می شنود.او به سختی تلاش می کند قربانی را پیدا کرده و از به وقوع پیوستن این جنایت جلوگیری کند...
با زیرنویس چسبیده
جسد زنى در آپارتمان « لورا » ( تیرنى ) پیدا میشود. کارآگاهى به نام « مارک مک فرسن » ( اندروز ) که مأ مور رسیدگى به این پرونده است تصور میکند « لورا » را به قتل رسانده اند. « لورا » پس از چندى ، برخلاف انتظار ، به آپارتمانش باز میگردد و مشخص میشود که مقتول ، محبوبه ى یکى از دوستان « لورا » ( پرایس ) بوده است.
با زیرنویس چسبیده
كارآگاه خصوصى ، « مايك هامر » ( ميكر ) ، شبى در بزرگراهى به « كريستينا بيلى » ( ليچمن ) برمىخورد كه در حال دويدن است . « هامر » او را سوار مىكند ، اما خيلى زود جلوى اتوموبيلش را مىگيرند ، او را بىهوش مىكنند و « كريستينا » را مىكشند . « هامر » جان به در مىبرد و كنجكاوانه به تحقيق دربارهى ماجرا مىپردازد ...
با زیرنویس چسبیده
پليسى خودكشى مىكند و « كارآگاه ديو بانيون » ( فورد ) مأمور پیگيرى پرونده مىشود. خيلى زود « بانيون » متوجه مىشود كه هيچ كس، از جمله همسر پليس، و ديگر هم قطاران، مايل به روشن شدن ماجرا نيست.
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
دكتر روانشناس جوانى به نام « ادواردز » ( پك ) ، رئيس تازهى يك آسايشگاه بيماران روانى ، جانشين « دكتر مرچيسن » ( كارول ) ، مىشود . « دكتر كنستانس پيترسن » ( برگمن ) كه دل به « دكتر ادواردز » باخته به رفتارهاى عجيب و غير عادى او مشكوك مىشود ، و خيلى زود پى مىبرد كه او « دكتر ادواردز » واقعى نيست...
یک زن مطلقه شانسش برای بدست آوردن ثروت و امنیت را به همراه مردی با درگیر شدن با خواهر خوانده قاتلش به خطر می اندازد …
« کارآگاه فیلیپ مارلو » ( مونتگامرى ) که از کارش خسته شده ، براى « انتشارات کینگزبى » داستانهاى پلیسى مىنویسد . ویراستار انتشارات « خانم ایدریان فرامست » ( تاتر ) از او مىخواهد که شوهر گم شده اش را پیدا کند تا بتواند با مرد دلخواه خود ازدواج کند .