یک رقاص که کسی را در دنیا ندارد، با انجام یک کار غیر معمول شغلش را به خطر می اندازد و با یک شریک جدید برای رسیدن به موفقیت همراه شود...
داستان فیلم در مورد پدر و مادر کارگردان مشهور سوئدی، اینگمار برگمان می باشد. در سال 1909، پدر او هنریک برگمان که مرد فقیری بود عاشق آنا، دختری از یک خانوادهی ثروتمند می شود. پس از ازدواجشان، هنریک بعنوان یک کشیش در شمال سوئد مشغول به کار می شود. اما پس از چند سال، آنا دیگر نمی تواند زندگی با مردم آنجا را تحمل کند...
یک زن جوان بنام تارا مگوایر در سال 1950 و در روستایش بخاطر به دنیا آوردن بچه ای که معلوم نیست پدرش چه کسی است، رسوا می شود. او چهره معصوم و زیبایی دارد تا جایی تمام مردهای آنجا آرزو دارند با او باشند و...
کلکته. هازاری پال (پوری) که تازه مزرعه اش را به خاطر خشک سالی و فشار نزول خوارها از دست داده، برای یافتن کار همراه با خانواده اش به کلکته می آید. ماکس (سوایزی)، پزشک آمریکایی که پس از مرگ بیمار جوانش در امریکا برای یک جست وجوی ناموفق معنوی به هند آمده، توسط هازاری به درمانگاه فقرا راهنمایی می شود که جون بتل (کالینز) آن را اداره می کند ...
در لندن آینده، بالا آمدن سطح دریاها موجب به زیر آب رفتن مناطق وسیعی شده است. "هارلی استون" در برابر موجودی عجیب همکار خود را از دست داده. اکنون موجود بازگشته و در تعقیب اوست...
سال 1910. «هلن» (بانم کارتر) و «مارگارت اشلگل» (تامپسن) با برادرشان، «تيبي» (راس ماگنتي) با خانواده ي «ويلکاکس» آشنا مي شوند. «خانم ويلکاکس» (ردگريو) با «مارگارت» طرح دوستي مي ريزد و هنگام مرگ وصيت مي کند که ملک روستايي هواردز اند به «مارگارت» برسد. اما «هنري ويلکاکس» (هاپکينز) و بچه هايش وصيت نامه را از بين مي برند و پس از چندي «هنري» به «مارگارت» پيشنهاد ازدواج مي دهد.
"لیندا واس" زنی از پدر و مادری ایرلندی، آلمانی است عاشق فیلم و به ویژه فیلمهایی به موضوع جنگ و جاسوسی است. پس از اینکه مشخص می شود او قابلیت صحبت به زبان آلمانی را دارد در یک شرکت حقوقی استخدام می شود. به عنوان منشی و مترجم "اد لیلاند"، او کم کم متوجه می شود رئیسش درگیر فعالیتهای جاسوسی است و...