North & South 2004

قاضي هيل به علت فشار نخست وزير براي تبرئه کردن متهمان يک پرونده به ميلتون مهاجرت مي کند. ميلتون يک شهر صنعتي است که کارخانه هاي پارچه بافي بزرگي در آن قرار دارد. صاحبان اين کارخانه ها علناً کارگرانشان را استثمار مي کنند. قاضي هيل دختري به نام مارگارت دارد. مارگارت در اولين برخورد با صاحبان يکي از کارخانه ها به نام آقاي تورنتون به عمق شقاوت او پي مي برد، اما آقاي تورنتون به او علاقه مند مي شود و سعي دارد که دير يا زود از خانم مارگارت خواستگاري کند. اما با توجه به جو پارچه بافي روابط آنها تيره تر مي شود...