در تابستان سال 1989، چهار کودک توکیویی شاهد ظهور گامرا، یک هیولای لاکپشتی غولپیکر، بودند که برای دفاع از مردم شهر در برابر هیولاهای غولپیکر انسانخوار به میدان آمد و با آنها مبارزه کرد.
داستان جانت، یک کارگر سوپرمارکت که به هیچ چیز، از جمله زندگیاش اهمیتی نمیدهد. این فیلم همچنین به داستان سیموس، یک مجری خود محور و سیاسی نیز میپردازد. آنها به طور جدانشدنی به یکدیگر جذب میشوند.
مصطفی مردی در اوایل سی سالگی است که با همسرش کنان و دخترش جِمره تلاش می کند در محله فقیر نشین استانبول زنده بماند. همسرش کنان در چنگال یک بیماری بی امان است. او برای بهبودی نیاز فوری به جراحی دارد. مصطفی نمی داند چگونه پول را پیدا کند. کارخانه ای که او در آن کار می کند مدت هاست که به دلیل تعطیلی تعطیل شده است. اما مصطفی باید به نوعی پول جراحی را پیدا کند. مصطفی تا آن روز هیچ گاه در مقابل کسی خم نشده بود و برای آبرو و آبروی خود زندگی می کرد. اما حالا چاره ای جز درخواست کمک ندارد. او به دنبال یافتن آقای یاکوپ، کارخانه دار می شود و حقوقی را که ماه هاست پرداخت نشده است، طلب می کند. پول را می گیرد و همسرش را عمل می کند. اما اتفاقی که در آن روز می افتد زندگی مصطفی و دخترش سمره را تغییر می دهد.
گروتِ کودک، درکنار خانوادهاش؛ یعنی محافظان کهکشان، زندگی در میان ستارگان و دردسرهایی که به دنبال دارد را یاد میگیرد
داستان در مورد تجدید دیدار چند همکلاسی در دوران دبیرستان است. داستان قتلی که در طول یک شب روی داده در هر یک از اپیزودها از زاویهی دید شخصیتهای مختلف بازگو میشود و هر یک از آنها فرمت بصری و ژانر متفاوتی خواهد داشت.
دختری 17 ساله که بین ریشههای رومیاش و فشار دوستانش گیر کرده است، علیرغم قوانین سختگیرانه والدینش، آرزو دارد که یک نوازنده هیپهاپ شود.
سه تایتان اعصار (ژولیوس سزار، اسکندر مقدونی و کلئوپاترا) را در مستند جدید به نمایش میگذارد و بحث میکند که آیا ویژگیهای آنها به جای ضعف، نقاط قوت هستند یا خیر.
گلسویز، یکی از خانواده های برجسته کاپادوکیه، پس از بازگشت پسر بزرگشان آتش از آمریکا گرد هم آمدند. آتش که پدرش را در سنین جوانی در یک حادثه رانندگی از دست داده بود، بدون سر تعظیم به اقتدار پدربزرگش اومر، خانه را ترک کرد و سال ها بعد به درخواست مادرش گلفم، همراه با برادرانش یامان و اوکان به خانه بازگشت. تا کسب و کار خانوادگی را از پدربزرگش به دست بگیرد و گسترش دهد. اکنون زمان اتحاد برای آتش، یامان و اوکان است. یامان پس از بازگشت برادرش تصمیم می گیرد از معشوقش فرای خواستگاری کند. در حالی که فرای و یامان برای ازدواج لحظه شماری می کنند و با به خطر انداختن همه چیز به عشق بزرگ خود اعتراف می کنند، یک تراژدی همه تعادل ها را به هم می زند. فرای و یامان در جاده های خطرناک پر از عشق، اشتیاق، انتقام و ظلم در شرف گم شدن هستند. از طرف دیگر، آتش، دشمنان جدیدی پیدا می کند و با تصمیمات رادیکالی که برای محافظت از همه کسانی که دوستشان دارد و خانواده اش، با برادرانش مقابله می کند...
کارمندان نودلفروشی در روز و شکارچیان شیاطین در شب، از تواناییهای ویژهای برای تعقیب ارواح بدخواه که انسانها را شکار میکنند استفاده میکنند.