در حالی که Elite Way School دوره جدیدی را آغاز می کند، یک دشمن آشنا، یک انجمن مخفی به نام Lodge، امیدهای موسیقی سال های اول را تهدید می کند.
واکانا گوجو، یک عروسکساز پر امید، از یک اتفاق در دوران کودکی با دوستش که مخالف عشق او به عروسکهای سنتی بود، رنج میبرد. او روزهایش را در تنهایی سپری میکند و در اتاق "هنرهای خانه داریِ" دبیرستانش آرامش خود را مییابد. از نظر واکانا آدمهایی مثل مارین کیتاگاوایِ زیبا، دختری شیک که همیشه توسط انبوهی از دوستانش احاطه شده است، عملاً یک بیگانه از دنیای دیگر است. اما وقتی مارین شاد و شنگول - که هیچوقت آدم خجالتیای نیست - یک روز بعد از مدرسه واکانا را در حال خیاطی کردن میبیند، با این هدف که همکلاسی آرام خود را به سرگرمی مخفیانهاش - یعنی کازپلی! - علاقمند کند، وارد زندگی او میشود. آیا قلب زخمی واکانا از پس هجوم این بیگانه سکسی بر خواهد آمد؟!
این داستان یک میمون برفی ژاپنی را روایت میکند که توسط روح یک قاتل آمریکایی راهنمایی میشود، در حالی که او محدوده وسیعی را در جهان اموات توکیو میگذرد.
از زمانی که آنها جوان بودند، خانواده های پران و پت با هم دشمنی کردند و سنگ تمام گذاشتند تا از دیگری پیشی بگیرد. همانطور که از آنها انتظار می رفت، این دو پسر نیز رقیب یکدیگر شدند. تا اینکه و...
اولین روز شوکو کومی در دبیرستان معتبر ایتان است و او همی الانش هم به مقام مادونای مدرسه رسیده. او با موهای سیاه بلند و ظاهری برازنده توجه هرکسی را که به او برخورد کند؛ جلب میکند. فقط یک مشکل وجود دارد - با وجود محبوبیتش، شوکو در ارتباط برقرار کردن با دیگران افتضاح است. هیتوهیتو تادانو دانشآموزی متوسط در این دبیرستان است. با شعار زندگی خود موقعیت را درک کن و اطمینان حاصل کن که از دردسر دور باشی ، به سرعت متوجه شد که نشستن در کنار شوکو او را به دشمن همه در کلاس خود تبدیل میکند یک روز، به طور تصادفی، هیتوهیتو با صدای میو گفتنِ شوکو از خواب بیدار میشود. او میگوید چیزی نشنیده است و باعث فرار شوکو میشود. اما قبل از فرار، هیتوهیتو تصور میکند که شوکو قادر نیست به راحتی با دیگران صحبت کند - در واقع، او هیچوقت نتوانسته یک دوست پیدا کند. هیتوهیتو تصمیم میگیرد به شوکو کمک کند صد دوست پیدا کند تا بتواند بر اختلال ارتباطی خود غلبه کند.
میکو یه دانشآموز دبیرستانی عادیـه که بعد از زمانی که شروع به دیدن هیولاهای زشت و وحشتناک میکنه، زندگیش به کلی عوض میشه. با اینکه خیلی وحشت زده شده، اما سعی میکنه که به زندگی روزانهی خودش ادامه بده، اون وانمود میکنه متوجه چیزهای وحشتناکی که اطرافش داره اتفاق میفته، نیست. اون باید این ترس رو تحمل کنه تا خودش و دوستش هانا رو از خطرات حفظ کنه. حتی اگه به معنای روبهرو شدن با وحشتناکترین چیز ممکن باشه. با ترکیب کمدی و وحشت، میروکو-چان داستان دختری رو میگه که سعی میکنه با عادی رفتار کردن، در مقابل موجودات فراطبیعی ایستادگی کنه.
آدم پسر یک کشیک کاتولیک از ایرلنده و حوا دختر یک خانواده مسلمان و مذهبیه. آدم و حوا که میشه گفت دنیاشون با هم فرق داره، عاشق هم میشن و تمام تلاششونو میکنن تا خانواده ها رو راضی به ازدواج کنن.
هتل دل لونا، یک هتل قدیمی و متفاوت واقع در مرکز شهر سئول است. جانگ مان وول (IU) هزار سال است که مدیر این هتل بوده. او بخاطر گناهی که انجام داده در این هتل محبوس شده. تنها راه فرار او پیدا کردن کسی است که گناه بدتری نسبت به خودش انجام داده باشد اما او حتی به یاد نمی آورد چه خطایی ازش سر زده و در عین حال مجبور به نگهداری از هتل هم میباشد جایی که مشتریان آن تنها ارواح هستند…